همچو خاکستر پروانه‌ی بی بال و پرم

همچو خاکستر پروانه‌ی بی بال و پرم

[ سعید خرازی ]
همچو خاکستر پروانه‌ی بی بال و پرم
هیچ‌کس نیست بجز آتش و در دور و برم

شمع از حالت پروانه سراپا می‌سوخت
دست می‌زد به روی دست که ای دادگرم!

علی‌ام، فاتح خیبر تو بگو من چه کنم؟!
همسرم با پسرم سوخت به پیش نظرم

یک لگد خورد به در، در به دو تا پهلو خورد
هم به پهلوی من و پهلوی محسن، پسرم

نظرات