بدون تو برادر به لب رسیده جانم به حق من دعا کن دگر زنده نمانم شده موی سر من، به رنگ گل یاسی اگر مرا ببینی دگر نمیشناسی به دروازهی کوفه، ندانی چه کشیدم! من از هر کس و ناکس بسی طعنه شنیدم نمیرم سفر مرگ که خون شد جگر من ببین همسفر من، ببین همسفر من