من یه عمره‌ که در گیر کابوسم

من یه عمره‌ که در گیر کابوسم

[ امیر طلاجوران ]
من یه عمره که درگیر کابوسم
من یه عمره که با گریه مأنوسم

از جلوی چشمام داره رد میشه
خاطرات شام و حالم بد میشه

آه چقدر بد شد دم دروازه‌ی ساعات
آه می‌رقصیدن یه مشت رقاص جلو سادات

همین اوج مصائب بود
لباسامون خیلی نامناسب بود

چشمای ساقی الاطا شد
می‌کرد از رو نیزه تماشا

ناموس آل الله را بردند
تو بازار برده فروش‌ها

بی‌حرمتی به دختر زهرا ز حد گذشت
خیلی به عمه‌ام سر بازار سخت گذشت

نظرات