رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب حسین چشم تو روشن اسیر شد زینب --- با احترام آمد و بی احترام رفت با صد سلام آمد با والسلام رفت ده روز پیش کعبهی در انحصار بود با آن مقام آمد و با این مقام رفت خلوت نشین پردهی ناموس کردار همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت --- سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب چقدر پای غنیمت کتک ز لشکر خورد چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب از آن زمان که به گودال دید افتادی نشست و حرف نزد گوشهگیر شد زینب --- حالا که هر چی که بود دیگه گذشت ته گودال جای مادرت نبود کاری به طرز بریدن ندارم خدایی خورجین جای سرت نبود --- ای وای من مظلوم آقای من پیش چشمِ مادر بریدن زجر دادن حنجر بریدن قربونیِ تشنه کی دیده آدابی داره سر بریدن تیر و شمشیرها که بی حد شدن لحظه لحظه با تنش بد شدن کشتنش محل ندادن بهش بی تفاوت از تنش رد شدن زیاده عالم و نیزه کمش کرد تن و نعلای تازه درهمش کرد بزرگ خاندان اهل بیت رو زیر انداز دهاتیها جمعش کرد نحرش کردن، اونا که نامردن بی سر بوده، وقتی که خاکش کردن --- وقت سر بریدنت من نبودم بوریا شد کفنت من نبودم این چه جور خواهری کردنه آخه وقت تدفین تنت من نبودم