اندر سریر ناز چه خوش آرمیده ای

اندر سریر ناز چه خوش آرمیده ای

[ سعید خرازی ]
اندر سریر ناز، چه خوش آرمیده‌ای
شادی از این‌که رأس برادر بریده‌ای

اندر سریر ناز، تو خوش آرمیده‌ای
شادی از آن‌که رأس حسین را بریده‌ای

من ایستاده‌ بر روی پا و یکی نگفت بنشین 
تو روی خار مغیلان دویده‌ای

گَه بر فروش حکم کنی گَه به قتلِ ما 
ظالم مگر تو آل علی را خریده‌ای؟

ظاهراً چوب بر آن لب می‌زد
باطناً بر دل زینب می‌زد 

بالا گرفت غائله در مجلسِ یزید 
داغ دل رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید
بالا نشست حرمله در مجلس یزید

نظرات