
سلام من به حبیبم كه در میانهی راه است پسر عموی غریبم كه بی سپاه و پناه است سلام من به حسین و به نا له عرفاتش به آن دو دیده خون در انتظار فراتش سلام من به كبوتر كه نامه برده برایش سلام من به كسی كه نشسته پای دعایش سلام من به ابالفضل چشم پر ز اشكش به حرز امِّ بنین كه نشسته بر تن مشكش سلام مسلم خسته به خاك چادر زینب به آنكه محترمانه شده سوار به مركب سلام من به دوتا دخترم كه پای ركابم به عاتكه به حمیده به خاك پای ربابش