حسین جان، پشیمونم از نامه‌ای که نوشتم بیایی

حسین جان، پشیمونم از نامه‌ای که نوشتم بیایی

[ حسین عینی فرد ]
حسین جان، پشیمونم از نامه‌ای که نوشتم بیایی
می‌میرم زِ دلشوره آقا بگو که کجایی، حسین جان

چی می‌شه، نیاری رُباب رو، نیاری علی‌اصغرت رو
بذاری بمونه مدینه، نیار دخترت رو، حسین جان

حسین جان، حسین جان، حسین جان...

حسین جان، ببین گرمه بازارِ شمشیر و نیزه‌فروشا
داره دِق میده مُسلمو خنده‌ی چکمه‌پوشا، حسین جان

حسین جان، به زن‌ها بگو معجرهای اضافه بیارن
بگو زیورآلات و گوشواره‌ها رو دربیارن، حسین جان 

حسین جان، حسین جان، حسین جان...

حسین جان، دارن رو سرِ پاکِ عباس تو شرط می‌بندن
می‌ترسم به اشکِ چشای تو آقا بخندن، حسین جان

حسین جان، سنان دنبالِ نیزه‌های بلنده تو بازار 
منم روی دارالعماره به عشقت گرفتار، حسین جان

(غریب گیر آوردنت
با نیزه زد تو دهنت)

نظرات