
این نامه ها به درد ولایت نمی خورد این چهره ها به نور هدایت نمی خورد بیعت نمی كنند مگر با فریبشان این دست ها به درد حمایت نمی خورد این راز سر به مُهر بماند برای بعد بازار كوفه جز به جنایت نمی خورد این چشم های هرزه در این شهر پُرگناه بر بانویی به چشم هدایت نمی خورد یك ذرّه با اسیر مدارا نمی كنند كردارشان به هیچ حكایت نمی خورد پس كوچه های شهر پر از نیزه دارهاست پس نیزه بر كسی به رعایت نمی خورد این حفره دست و پای مرا جمع كرده است گودالشان به درد سعایت نمی خورد