میان کوچه می‌گردم که کوچه آشنای ماست

میان کوچه می‌گردم که کوچه آشنای ماست

[ حجت الاسلام شحیطاط ]
میان کوچه می‌گردم، که کوچه آشنای ماست 
خدا داند که کوچه مَحرمِ اسرار عاشق‌هاست 

از آن روزی که زهرا را میان کوچه‌ها کشتند 
دگر در کوچه جان دادن دعای هر دلِ شیداست

نیا کوفه که سنگِ کوفی سخت بی‌رحم می‌باشد 
پس از من سنگِ کوفه نصیب زینب کبری‌ست

*****

حلالم کن که من رفتم 
حلالم کن که من خسته‌ام 
حلالم که که زحمت شد، خونِ تازه روی دستم 

حلالم کن که هر شب از صدا سرفه‌ام نخوابیدی 
حلالم کن علی جانم اگر از من بدی دیدی

دخترعمو چرا همش دستو به بازو می‌کشی 
اشکِ منو می‌گیری و دائم به پهلو می‌کشی 

پسرعمو، اشکِ غریب خوب می‌کنه زخم تَنو
می‌خوام پیش بابام میرم نبینه زخمای مَنو 

بازوی من شکسته ولی کار می‌کنم 
حیدر نگاه کن ببین که جوان شدم 

گیرم وضو جبیره، مقصر مغیره است
آنقدر زد به بازوی من ناتوان شدم 

*****

تو شلوغی قتلگاه گُمت کردم 
پی پیراهن و انگشتر تو می‌گردم 

که نگاه من به دستِ سارِبان افتاد 
خودم چند قطره خونِت رو به روی خنجرش دیدم 
زدم روی سرم وقتی عَمامَت‌رو سرش دیدم 

حسین ...

نظرات