من اگه خاک بودم

من اگه خاک بودم

[ حجت الاسلام شحیطاط ]
من اگه خاک بودم می‌شدم خاک پاهای زائرات
 من اگه ابر بودم می‌باریدم روی خشکیِ لبات
 من اگه سنگ بودم می‌شدم سنگِ صبور بچه‌هات

ولی من یه آدم ساده‌ام که مسیرش به تو افتاده
یکی که ندیدتت امّا به تو صد بار دلشو داده

هَل مِن ناصرتو من جواب می‌دم با سینه‌زنی
 آخر تو کرب و بلا جون می‌دم یا سینه‌زنی

این آتشی که برپاست زیر سر سَقیفه‌ست
ای قوم بی‌شرافت، ارباب ما شریف است

این ننگ تا قیامت رسوا کند عرب را
آبی نمی‌دهد کَس رِندان تشنه‌لب را

ای عشق شهرآشوب من ای دلبر محبوب من
افتاده‌ای در دست شمر ای خاطرات خوب من

ای در رُخِ تو پیدا اَنوار پادشاهی
ای روزگار زینب در بین قتلگاهی

گفتا به گریه زینب خورشید نیزه‌ها را
دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را

ای یار ناسامانِ من ای درد و ای درمان من
می‌سوزی از فَرط عطش یا سَیّدَ العَطشان من

ما را روا نباشد این‌گونه دل بریدن
چون بگذریم دیگر نتوان بِهَم رسیدن

خورشیدِ در غروبم وقت سفر رسیده
دیدار ما قیامت ای نورِ هر دو دیده

پیراهنت شد غرق خون آتش گرفتم از درون
کُشتی مرا کُشتی مرا اِنّا اِلَیهِ الراجعون

حسین...

نظرات