رسم بدی دارد تو کوفه با سنگ میدن اسیر رو آزار شمشیر و نیزه گیر نمیاد رونق گرفته کل بازار حالا که همراهت میاری اهل و عیال رو بین کارزار چند تا مشک اضافهتر بیار تو واسه رباب و طفل شیرخوار خیلی هوا گرمه حسین جان نذار که دخترات بسوزند معجر اضافهتر بیارید محکم به چادرها بدوزند کاش بمیرم نشنوم من تو قتلگاه میپیچه نالهات دندون من شکست فدای دندون شیری سه سالهات اومد محرم باز دوباره به پا شده بساط روضهات راه نجات رو میدن نشونم مهتابیهای سبز هیئت یه پیرمرد پیر در خونهاش با زحمتی میکوبه پرچم داده جوونیش رو به پای ده روزهی ماه محرم پر زد دلم سالهای خیلی دور تا دست روی بیرق کشیدم بچه بودم قلک شکستم پرچم برا هیئت خریدم صدای طبل و سنجهات مونده هنوز توی گوشم خیلی دلم میخواست بگیرم زنجیرهای بزرگ رو دوشم یادم میاد وقت که بابام میبرد منو دست رو شونه دوست داشت گلش بیاد یه روزی واسه امام حسین بخونه با نذر تاسوعای مادر منم شدم مست ابوالفضل بوسید منو گفت زیر لب که مادر، سپردمت دست ابوالفضل هر چی که هستم دل به تو دادم آیندهام و هم آبرومو من دوست دارم واست بمیرم تو مستجاب کن آبرومو