
یابن الحسن، بیا که جهانی پُر از غم است عالم به شور و نالهی ماه مُحرّم است صاحبعزا تویی و به همدردیِ شما کوچه به کوچه سردر هر خانه پرچم است فریاد یا حسین بلند است هر طرف اُمّت در استغاثهی تو سبط خاتم است مُلک و مَلک به جدّ شما گریه میکنند باز آ که کائنات زِ غم جمله دَرهم است ظلم و ستمی زِ کوفه به کربُبلا رسید در این زمانه اطاعت مسلِم، مسَلَّم است تا کِشتی نجات به ساحل رسد یقین زینب در انتظار مصیبات اعظم است مادر تو را هنوز بخواند زِ پشت در حیدر برای تو، به دعای دمادم است گوید تو را پیمبر اکرم شبانه روز مهدی بیا که عالم و آدم به ماتم است چشم حسن به راه تو مانده هنوز هم از غصّهای که قامت سَروش از آن خم است آیا کفن برای تنِ بیکفن نبود؟ حقّ حسین، کشتنِ با چند دِرهم است؟ **** ای حسین جان... ای حسین جان شاه عریان ای حسین جان ماه مُحرّم آمده ای حسین جان ارباب عالم آمده ای حسین جان **** شرمسارم زِ محضرت، چه کنم؟ با غم گریهآورت، چه کنم؟ روی دارالاماره گریانم آه با حال مضطرت چه کنم؟ گریهام بر غریبیِ خود نیست از غم دیدهی ترت چه کنم؟ نامههای دروغشان تا کِی نشود بغض خواهرت، چه کنم؟ جانِ مسلم میا به کوفه حسین گر شود بسته معبرت چه کنم؟ نگرانم اسیر کوفه شوند اهلبیت مطهّرت، چه کنم؟ دخترم با نوازشت خوابید با یتیمیِ دخترت چه کنم؟ تیرهایی که چند پَر هستند بشود سهم اصغرت، چه کنم؟ ارباً اربا شود علیاکبر جان دهد در برابرت، چه کنم؟ تشنه ماندم اگر ملالی نیست بهر خشکیِ حنجرت چه کنم؟ به فدایت سرم، زبانم لال روی نیزه رود سرت چه کنم؟ غرق خون گر لباس کهنهی تو برسد دست خواهرت، چه کنم؟
صادق محمدیاجرت با صاحب الزمان حاجی نازنین