دری که شد عتبات نبی به وقت اذان

دری که شد عتبات نبی به وقت اذان

[ حاج جواد حیدری ]
دری که شد عتبات نبی به وقت اذان
دری که در پس آن سرِّ اشک گشته نهان

دری که وا شده رو به رواق عرش نجف
که رشک برده به جانش شکوه درب جنان

دری که باب حسین است و پنجره فولاد
دری که باب خدا بوده است در دوران

به حلقه‌اش متوسل ملائکه همگی
به آستانه‌ی او سر نهند پیر و جوان

دری که کعبه‌ی آمال سدره و طوبی‌ست
ضریح چوبی حاجات عالَم امکان

دریست از شجر طور هم گرامی‌تر
مبارک است بسوزیم در مصیبت آن

درون آتش طور است بسم ربّ النّور
که بوده جان جهان مادر پیامبران

در آستانه‌ی در ایستاده زهرا که
به احترام نفس‌هایش ایستاده زمان

بدون واسطه با رب خود تکلّم کرد
 در آن مقام که نزدیک‌تر شد از دو کمان

جهنّم آمده و نعره می‌کشد پس در
جهنّمی که بنایش شده خدا سوزان

چکامه‌های بهاری خانه‌ی زهرا
چگونه گشته گرفتار چکمه‌های خزان

منزه است وقارش به روی خاک افتد
گرفته دم همه‌ی کائنات یا سبحان

چه شده که در به روی باب حاجت افتاده
که بند آمده بعدش زبان مرثیه خوان

هزارمرتبه آتش بزن مرا امّا
مگو که فاطمه آتش گرفته دور از جان

بس است صحبت میخ و غلاف درعوضش
هزارمرتبه از قتله‌گاه روضه بخوان

هزار جان گرامی شبیه جان حسین
فدای کشتی پهلو گرفته در طوفان

هزار مقتل خطی ورق زدم امّا
هنوز هم که هنوز است مانده‌ام حیران

کشید بر گلوی تیغ شمر یا قنفذ
شکسته پهلوی او را مغیره یا که سنان
*****
این سخن ورد زبان‌ها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد

یک شب برای شست وشوی این بدن کم است
کار نتنش زیاد ولی وقت من کم است

لطمه بر حوریه‌ام اینجا زدند
روز روشن بود زهرا را زدند

سرِّ خیرالعمل فاطمه یا فاطمه
ذکر ما از ازل فاطمه یا فاطمه

سایه‌اش بر سرم
عاشق مادر
فاطمه جان، فاطمه جان

چه شد مثل قبل دوباره زهرا شدی
چشم من روشن است ز بسترت پا شدی

این دم آخری
گوئیا بهتری
فاطمه جان، فاطمه جان

می‌روی، می‌رود ز خانه عشق و صفا
الوداع الوداع ودیعه‌ی مصطفی

بر سرم می‌زنم
قبر خود میکنم
فاطمه جان، فاطمه جان

گفته غسلش دهم زروی این پیرهن
غرق خون گشته است آیه‌ی تطهیر من

لاله‌هایش شکفت 
درد خود را نگفت
فاطمه جان، فاطمه جان

ذکر ما از ازل فاطمه یا فاطمه
سرِّ خیرالعمل فاطمه یا فاطمه

سایه‌اش بر سرم
عاشق مادر
فاطمه جان، فاطمه جان

بین آن همهمه میان آن هلهله
ابن سعد لعین صدا زد ای حرمله

پسرش را بزن
جگرش را بزن
وا حسینا، وا حسینا

کشتند زهرا را
امّ ابیها را

یا زهرا...

وا امّاه...

وصیت نامه‌ی زهرا همین است
فقط حیدر امیرالمومنین است

حیدر امیرالمومنین...

حتّی میان روضه‌ی زهرا بگو حسین
حسین...

به یکتایی قسم یکتاست عبّاس
امیر کشور دل‌هاست عبّاس

اگرچه زاده‌ی ام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عبّاس

دو دستم را به یاد دست زهرا مادرت دادم
به یاد او که شد نقش زمین بر خاک افتادم

نظرات