گمان کنم که دگر این گلو، گلو نشود

گمان کنم که دگر این گلو، گلو نشود

[ حاج علی کرمی ]
همین که تیر رها شد، حسین با خود گفت
گمان کنم که دگر این گلو، گلو نشود

رباب قبل رسیدن به پشت خیمه شکست
که پیر از این همه غصّه نشد که او نشود؟ 

سر تو گنج نهان بوده و ندیده کسی 
سر تصاحبِ گنجی بگو مگو نشود 

****

به هر که خواست بداند سه‌شعبه چیست، بگویید:
سه‌شعبه را سه عدد میخِ در حساب کن 

****

دیگه دنیا بدون تو به من نمی‌سازه 
می‌بینمت هنوز چشات بازه 
برا تو می‌خونم لالایی

نظرات