یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته خدا شاهده هوای حرم هوای بهشت ببر کربلا به جای بهشت نگاه بکن پناه به این پرچم آوردم بدی خوبیمو آقا در هَم آوردم خودت یه کاری کن برام من کم آوردم حسین حرم چه جوری دلت میاد نرم داغ تو روزگار مرا گریه دار کرد ای عشق جان چه با دل تو روزگار کرد مانند مادران جوانمُرده روز و شب باید نشست پای غم تو هوار کرد دلواپسی حضرت گریه به ما بگو باید برای زخم دو چشمت چه کار کرد داغ علی امام مرا پیر کرده است از بس روز و شام جگر داغدار کرد گیسو بریز ای سر نیزه پسند من قربانت آن که دوباره باز مرا بیقرار کرد هر روز ظهر سایه اون نیزه دار بود آقا چه لطفها که به آن نیزه دار کرد دارد دل رباب گله از آن تیر میکند دیدی چگونه بچه ما رو شکار کرد کودک بیهوش بابا بخواب عزیز من سر روی دوش بابا بخواب عزیز من آروم توی آغوش بابا بخواب عزیز من فدات بشم روی گونت جای ناخونه بخواب دیگه هیشکی تو رو بیدار نمیکنه پژمرده شد گلم تو کمتر از یه روز بابات برات بمیره بازه چشمهای تو هنوز به سمت لشکر گفتم کودک من بیشیره آبش ندید میمیره آبش بدید میمیره ندیده باشه مادرت تو رو خدا کنه بابات باید این صحنه چطور نگاه کنه فقط سه شعبه میتونه سَرو جدا کنه از خون حنجره مشتهای من پره هیشکی تو دنیا سر شیرخواره نمیبره پاهام نمیکشه سمت حرم علی دق میکنه مادرت اینجوری برم علی با اینکه میمیره ولی بگید رباب بیاد برای تشییع علی بگید رباب بیاد نمیره تو هر بغلی بگید رباب بیاد داغتو دیدم ای تموم دل خوشیم اینجوری که داری میری رباب میکشی از رو لبت باید خونها رو پاک کنم یکی بگه به من چه جوری بچمون خاک کنم گفتم به بابات مادر رو بدنت گرم باشه بهش سفارش کردم زیر سرت نرم باشه گریه نکن حسین منو عذاب نده گریه نکن حسین که جون میده رباب گریه نکن حسین بیطاقتم نکن اسیر اشک های خجالتم نکن راحت شده خیالم گرچه دلم شکسته که پشت خیمه آروم علی چشمهاشو بسته مگه نگفتی آخر خواب بهشتو میدید مگه نگفتی آب خور مگه نگفتی خندید گریه نکن حسین جونم به لب اومد عبای خونی تو آتیشم زده بازم لباسشو بهت نشون میدم دستای خالیمو همش تکون میدم نزار که توی خیمه خجلت زده بشینم منم اصغرم رو دادم که اشکاتو نبینم اگه بدی اجازه شمشیر بر میدارم شرمندهام حسین جان دیگه پسر ندارم اون قبر کوچیکش امونم برید شکر خدا کسی تدفینشو ندید خوابیده زیر خاک همین برام بسه دستای نیزهها بهش نمیرسه اینا دیگه به اصغر کار ندارن مگه نه محاله جسم ازخاک در بیارن مگه نه مثل بقیه اصغر سرش جدا نمیشه سرش جداشه رو نیز جا نمیشه حسین