نگاه مادری حتی به هیزم میکند زهرا و آتش را پر از گلهای گندم میکند زهرا ملائک کودکی را از میان شعلهها بردند و با آهنگ لالائی تکلم میکند زهرا صدای پای رفتن از درودیوار میآید علی تابوت میسازد، تبسم میکند زهرا لالا لالا گرما بچشان آقا لالا لالا فاطمه برات آب آورد تو که میسوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت از این غم هیچکس مثل رباب آتش نمیگیرد مرا با تیر آتشبار کشتند مرا بین در و دیوار کشتند