مثل انگشترت انگشترم نیست
تبلیغات

مثل انگشترت انگشترم نیست

[ علی کرمی ]
مثل انگشترت انگشترم نیست
دیگه سایه‌ت حسین بالاسرم نیست
خودت زخمامو بشمار، از تن تو
اگه بیشتر نباشه، کمترم نیست

چهل شب حرص خوردم، حرف خوردم
چهل شب توی چهل گودال مُردم
نگیر از من سراغ خیلی‌ها رو
همین چندتا رو با بدبختی آوردم

گل یاست یه شب از ساقه افتاد
دل من بوده در واقع افتاد
دلم می‌سوزه تا یادش می‌افتم
رقیّه خواب بود از ناقه افتاد

چهل روزه که من بی‌تب نبودم
بدون یاد تو یک شب نبودم
اگه شام و نمی‌کردم خرابه
به جان تو قسم زینب نبودم
* * * *
تا خواندمش بدونِ کلامی قبول کرد
دادم به او هر آن‌چه سلامی، قبول کرد
طعنه نزد به من تو کدامی، قبول کرد
بی‌امتحان مرا به غلامی قبول کرد

سجده به خاک او عمل واجب من است
ایرانی‌ام امام رضا صاحب من است

قطره بدون عشق به دریا نمی‌رود
پایی که روضه آمده، هر جا نمی‌رود
هر کس پیِ غلامیِ این خانه می‌رود
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود

زهرا مرا برای حسینش مُرید کرد 
دیگِ سیاهِ روضه مرا رُوسفید کرد
* * * *
من از تو مزد نوکری‌ام را نخواستم
تنها مرا به‌خاطر کم‌کاری‌ام ببخش

نظرات