کسی محبّت خود یا که بر ملا نکند و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند تمام شهر ز احوال من خبر دارند قرار نیست دلی بشکند صدا نکند به زنده ماندن شمع وعروج پروانه که آشنای کسی ترک آشنا نکند فراق بعد تو با هیچ عاشقی دیگر چنان که با دل من کرده است تا نکند به روی شانهی هرکس جنازه ای بردند نسد که خواهر تو یاد بوریا نکند تو زنده بودی و من هرچقدر جان دادم نشد که رأس تو را از بدن جدا نکند به زیر تابش خورشید بستری دارم چگونه یار به محبوب اقتدا نکند به پشت گرمی پیراهن تو میمیرم کسی ز سینه ام این هدیه را جدا نکند