آیینهدار اُمِّ اَبیها صبور باش زینب در این دو روزهی دنیا صبور باش بابا که نیست هرچه دلت خواست گریه کن اما کنار غربت بابا صبور باش این روزهای غرقِ مِحَن با برادرت یا صحبتی ز کوچه مکن یا صبور باش کار من از طبیب و مداوا گذشته است انگار رفتنی شده زهرا صبور باش امروز تازه اول راه است دخترم فردا که پَر کشیدم از اینجا صبور باش یک روز میروی به بیابان کربلا بر تَلّ بیقراری و غمها صبور باش خورشید خون گرفتهی من پیش چشم تو بر روی نیزه میرود اما صبور باش بر حنجر بریده بزن بوسه جای من اما به خاطر دل زهرا صبور باش