اون جایی که قدّ عمّه شد خمیده، مجلس یزیده جایی که چشاشو بست سرِ بُریده، مجلس یزیده رو لبِ همه مبارک باده، خیلی شاده شمر رو پهلوی خودش جا داده ولی زینب روی پا ایستاده بسوز ای دل، عقیله حق داره که سر به زیره بین یه عدّه بیحیا اسیره چهجور با آستینش روشو بگیره؟ اون جایی که قدّ عمّه شد خمیده، مجلس یزیده تنها جایی که گریبانو دریده، مجلس یزیده داره میبینه و از این صحنه میرنجه دور تشت شرابه و شطرنجه **** کوفه که شهر علی بود چنین گشته به ما وای از شام که بغض پدرم را دارد **** سر بازار رسیدیم، سرم داد زدند **** درِ دروازهی ساعات غم در جان او حل شد معطّل شد، معطّل شد، معطّل شد **** یه لحظه یادم رفت اسم من رقیهست سیلی که خوردم عمّه را هم تار دیدم