کربلا را دو صدا پر کرده بود

کربلا را دو صدا پر کرده بود

[ علی کرمی ]
کربلا را دو صدا پر کرده بود
باب را عطر خدا پر کرده بود

مادری گفتا، به قربان سرت
خواهری گفتا، بمیرد خواهرت

دیدن این صحنه، نیست کار هیچ‌کس
دیدن آن صحنه نَبوَد کار کس
چشم زینب خواهد آن گودال و بس

چیست حس مردم این سرزمین
آسمان را سر بریدند در زمین

دید خنجر را به حنجر می‌کشند
چون نمی‌برید مُکَرَّر می‌کشند

دیده‌ای پیش نگاه خواهری
قاتلی و حنجری و خنجری

دیده‌ای یک تیغ روی دو گلو
این روی سینه نشست آن روبه رو

دیده‌ای روی حریر الماس را
دیده‌ای داسی نَبُرَّد یاس را

شمر تنت رو تا که زد، آستینش و بالا که زد
گفتم حسین کارش تمومه

صَلی عَلی عطشان من
آبت ندادند رفتی از حال
پیراهنت دستمه
دستم گرفته بوی گودال

فریاد کشید، سر منم داد کشید
تیغ‌شو جلاد کشید، آخ بمیرم

دیر بُرید، یه دل سیر بُرید
تا من بشم پیر بُرید، آخ بمیرم

لطف کردی آمدی دیگر برو
تا سری دارم بیا خواهر برو

دشمنت دلاوره برا خودش
یا یه پا نام‌آوره برا خودش

فکر نکن یه‌وقت حسین غریب شدی
زینبت یه لشکره برا خودش

اگر اجازه دهی تیغ و نیزه بردارم
نشان دهم به همه مثل تو جگر دارم

ببین که دشمن حیدر چکار خواهد کرد
ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد

نشان دهم به همه اقتدار زینب را
برات خرج کنم اعتبار زینب را

به معرکه بِبَرم شاهکار زینب را
به رویشان بِکشم زوالفقار زینب را

حسین، غصه نخور می‌شوم شریک غمت
حسین، یک تنه هستم مدافع حرمت

چقدر خواسته‌ام از خدا قبول کنی
هزار مرتبه خواندم دعا قبول کنی
بگو چکار کنم باز تا قبول کنی
چه می‌شود پسران مرا قبول کنی

نوبتی هم که باشه دیگه داداش
نوبت سَرو صِنوبر منه

این دوتا می‌خوان به عَرشم ببرن
یکیشون بال و یکی پر منه

ایندفعه مدیون زینبی اگه
به خودم نگی علمداری می‌خوای

بده بچه‌های خواهرت باشن
میری از غریبه‌ها یاری می‌خوای

حاضرم دست به گیسو بزنم رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم رد نکنی
شده یکبار به تو رو بزنم رد نکنی
حرفی از سینه و پهلو بزنم رد نکنی

خواهرت بمیره و نبینه که
می‌شینی غصه‌ی اکبر می‌خوری

دوتا نیزه‌ام دوتا نیزه است حسین
دوتا نیزه‌ام تو کمتر می‌خوری

همه رفته‌اند، ایناهم بذار برن
نمیتونن چشامو تر ببینن
بمونن تورو زیر سُم ببینن
بمونن منو بی‌معجر ببینن

زنای خیمه رو موقع فرار
ببینن بی چادرن دق میکنن

اینا از نواده‌های حسنن
زنا سیلی بخورن دق میکنن

نظرات