عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید قرعهی چوب به تابوت تن یار افتاد ... کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند سند تیر به اصغر زدن امضا کردند ... تو که میسوختی، محسن عجب آغوش گرمی داشت از این غم هیچکس مثل رباب آتش نمیگیرد