
دیروز شش برادر کرار داشتم امروز دور خواهر تو جز سنان نبود به سنان جان تو مجبور شدم رو بزنم ما رسممان شهادت و از خود گذشتن است اما دگر اسیر شدن رسممان نبود ******* بعد تو کی واسه من تب میکنه کی منو سوار مرکب میکنه نگرونیم از اینه دارم میرم کی تن تو رو مرتب میکنه وقت سر بریدنت من نبودم بوریا شد کفنت من نبودم این چجور خواهری کردنه آخه وقت تدفین تنت من نبودم ******** به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند حسین... ********* میدونی هرجا بری باهات میام مثل سایه دنبال عبات میام مگه زینب میتونه رهات کنه توی قتلگام بری باهات میام بگو رو بال و پرت نگردونن نیزه رو دور سرت نگردونن آخه من یه خواهرم لگو حسین جلو من دیگه برت نگردونن خاک اینجا بوی خون میده حسین آخر کارو نشون میده حسین نمیخوام تو اون کشتهای باشی زیر سم اسبا بیرون... تنتو به دست شمشیرا نده توی آغوشت به هیشکی جا نده اگه پیشونیت شکسته شد حسین جون من پیرهنتو بالا نده