بر در دروازه ساعات چه کردند خصم بد آیین به جای احترام کرد اعلال بر یهودیهای شام این اسیران عترت پیغمبرند این زنان از خاندان حیدراند طبق فرمان امیر شهر شام جمله آزادید بهر انتقام این سخن تا بر یهود اعلام شد شام ویران شامتر از شام شد آنقدر آل پیمبر را زدند دختران ناز پرور را زدند آن یکی بر نیزهدار انعام داد این به زینالعابدین دشنام داد خندههای فتح بر لب میزدند زخمها بر قلب زینب میزدند خودمو تو کوچهها میکشونم دخترت رو پاهام میشونم سر پیری به چه روزی افتادم پامو با آستینم.. حسین من، حسین من...