(فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم)2 دل بیتاب من از ادرک اخیٰ ریخت بهم سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خمم بعد سعیات همۀ سعی و صفا ریخت بهم علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی از مدینه چه خبر، کرببلا ریخت بهم زائر دست قلم، دست شکسته شدهاست (چه سرت آمده که مادر من ریخت بهم؟)2 زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود پهلوی فاطمه با ضربهی پا ریخت بهم (تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم)2 پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم آب مهریهی زهرا و همه تشنهلباند ریخت مشکت همهجا و همهجا ریخت بهم اباالفضل...