رو دستامون جای طنابه بزم شرابه

رو دستامون جای طنابه بزم شرابه

[ علی کرمی ]
رو دستامون جای طنابه بزم شرابه
اون که زودتر پیر شد ز ماها ربابه

داغ رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید
بالا نشست حرمله در مجلس یزید

خنده‌های حرمله خیلی دل ما را شکست
گریه‌های مادر مضطر عذابم می‌دهد

شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد
از عطش بی‌تابی اصغر عذابم می‌دهد

مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت
یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد

ارباً اربا بدنو می‌چیدن
به اشکای اربابم خندیدن

یک ذبیحی را اگر بینم کسی سر می‌برد
خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد

گفتم که فراق را نبینم، دیدم
آمد به سرم از آنچه می‌ترسیدم

گفت نوح به هزار سال یک طوفان دید
من نوح نیم هزار طوفان دیدم

بیمارمو پشت ناقه شد بستر من
بر نیزه سر پدر بود در بر من

ما آل علی کجا و این در به دری
ای کاش نمی‌زاد مرا مادر من

ما زخم زبان در ملأ عام شنیدیم
بی جرم و گناه از همه دشنام شنیدیم

جابر نتوان گفت چه آمد به سر ما
کز جور زمان ریخت همه بال و پر ما

غلطید به خون پیکر پاک پدر ما
شد قاتل او با سر او همسفر ما

دیدم اثر سیلی بر روی سکینه
یاد آمدم از فاطمه و شهر مدینه

گر نبودند مدینه بزنند زهرا را
عوضش فاطمه‌ها را سر بازار زدند

چقدر دور و بر عمه‌ی ما رقصیدند
ساز با ناله‌ی طفلان عزادار زدند

خوبی سنگ همین است نمی‌سوزاند
آتش از بام به فرق من بیمار زدند

گریه ربابم در میومد هر کجا گهواره می‌دید
باغ می‌دید بهار می‌دید گریه می‌کرد

هر کجا سوار می‌دید گریه می‌کرد
پای رقیه یادش میومد توی صحرا خار می‌دید

زخمیِ کوچه‌ی یهود شده‌
گردنِ تو چرا کبود شده

وای، تا سر پر از ورم شده‌ای
مثل بازوی مادرم شده‌ای

گیسوان سر تو کم شده است
هر دو تا ساق پاهات خم شده است

فدای نفس نفس زدنت
چقدر جای من تو را زدند

هر کسی غم که می‌دید گریه می‌کرد
قامت خم که می‌دید گریه می‌کرد

یاد زخم‌های هلال تو قتلگاه
نعل اسبم که می‌دید گریه می‌کرد

خروش گریه‌ات آینه‌دار آینده است
از طراوت اشک تو کربلا زنده است

عبادت تو مناجات تو حماسی بود
شبیه فاطمه‌ای گریه‌ات سیاسی بود

کلام توست که تفسیر کرده قرآن را
صحیفه‌ی تو نشان داده راه عرفان را

به اتکای صحیفه مسیر کوتاه است
صحیفه سفره‌ی سبز معارف الله است

بسا یقین که به هر دل صحیفه ساخته است
چقدر عارف قاصب صحیفه ساخته است

صحیفه در شب تاریک امید می‌سازد
صحیفه‌ای که از انسان شهید می‌سازد

تویی که زندگیت وقف حفظ مکتب بود
کسی که جان تو را حفظ کرد زینب بود

که سپر بود فقط برای تو شد
که با تمام توانش فقط فدای تو شد

تو علی بودی و مثل علی اول مظلوم
ابی انت و امی شدی آخر مسموم

تا دم مرگ روان اشک به سیمایت بود
اثر حمله‌ی زنجیر به اعضایت بود

شامیان شمع صفت سوخته آبت کردند
خارجی‌زاده به هر کوچه خطابت کردند

تو که از خاک درت خلق عزیزی ببرند
خواهرت را ز چه باید به کنیزی  ببرند

مصیبت او ای امام با تو چه کرد
بگو که کوفه و شام با تو چه کرد

برای تو نفسی کربلا تمام نشد
کسی شبیه تو در شعله‌ها امام نشد

کسی شبیه تو آتش نرفت به پابوسش
اسیر پیش نگاهش نبوده ناموسش

کسی شبیه تو شعله بر او زبانه نزد
به هیچ امام کس اینقدر تازیانه نزد

کسی که بر شتر خویش تازیانه نزد
چه کرده بود که او را به تازیانه زدند

دلیل عالم ایجاد، السلام علیک
سلام حضرت سجاد، السلام علیک

نظرات