هر چه خواهی جفا بر ما کنی

هر چه خواهی جفا بر ما کنی

[ سید مجید بنی فاطمه ]
هر چه خواهی جفا بر ما کنی
ظلم‌ها بر زاده‌ی زهرا کنی 

لیک می‌گویم برای لحظه‌ای 
دست‌های عمه ام را وا کنید 

دست و پایم بسته بودو 
عمه‌ام را می‌زدند

دست و پایم بسته بودو
من را می‌زدند

تیر باران بلا دخت امیرالمومنین
زینب مظلومه بودو گرد وی 

هجده خورشید بر بالای نیزه
هجده آیینه حق الیقین
هجده صورت ز صورت آفرین

راس ثاراله ز خون بسته نقاب
سایبان زینب‌اند در آفتاب 

یک طرف بر نی سر طفل رباب 
بر سر نی داشت ذکر آب، آب

ماه لیلا جلوه‌گر از نوک نی 
گه به عمه گه به خواهر چشم وی

ولی این یکی بر نیزه‌دار انعام داد
او به زین‌العابدین دشنام داد

در ورود شام از شمر لعین، کرد خواهش 
ام کلثوم عزیز ای جنایت‌گر بر تو دارم حاجتی 
حاحتی از کافر دون همتی 

ما اسیران عترت پیغمبریم
پرده پوشان حریم حیدریم

خواهی ما را بری بر شهر شام 
از مسیری بر که نبوَد ازدحام 

آن جنایت پیش آن خصم رسول 
بر خلاف گفته‌ی دخت بتول 

داد خمس زینت خود را نشان
برد از دروازه‌ی...

خنده‌های فتح بر لب می‌زدند
زخم ها بر قلب زینب می‌زدند

محو دیدار تو بودم من، غافل بودم 
کز تماشای تو خلقی به تماشای من

نظرات