الهی دل شکستۀی ما را صبور کن یا لااقل بخاطر زینب ظهور کن امشب بیا که روضه بخوانی برایمان امشب بساط گریهمان را تو جور کن یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان یا خاطرات عمهتان را مرور کن **** ای دمیده از دمت روح خدایی از ازل بر تن حوا و آدم ای علی ابن الحسین صفحه صفحه سِیر کردم در کلامت یافتم مصحفی آیات محکم یا علی ابن الحسین مصحف نورانیات تنها زبور اهلبیت خود ز صد داوود اعلم یا علی ابن الحسین آدم و جن و بشر هور و پری هر صبح و شام مدحتت خوانند با هم یا علی ابن الحسین دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا هر دم از مدحت زنم دم یا علی ابن الحسین **** آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش میسوخت احتیاجی نداشت بر آتش خیمه هم داشت از تبش میسوخت بین بستر نشست در خیمه زد سرش با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمر او شکست در خیمه دید از خیمه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا میریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا میریخت پرده را زد کنار و گفت ای وای، حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند **** یک نیزه از وسط سینۀ او رد شده بود مثل آن میخ که در پهلوی زهرا رفته **** و زینبٌ مُصرةٌ تُنادی چقدر صدا زدم جوابمو ندادی پاشو عمه رو ببر سمت حرم علی جان لشکر کوفه و شام ... **** خواهرم بین ارازلهاست پر نامحرمه اینجا عباس **** نبینم اینجوری آشوبی حسین مشتتو رو خاکها میکوبی حسین تو که چیزیت نشده خوبی حسین؟ خاک میگن سرده نه خاک اصغرم تشنه کشتنش نمیشه باورم خاکو نریزی رو صورتش حسین خاکو باید بریزی روی سرم **** برا بابا سخته رو به لشکر بزنه آب ندن برا مادر سخته سرتو رو نیزهها... **** بهم پیری زودرس داده داغش غمش غم روی قلب من گذاشته میگفتن پیرزنای شام به همدیگه کدوم پیرزنه شیرخواره داره **** همه آرزوی مادرها روز دامادی پسر این است پسرش را بغل کند مادر بسکه این اتفاق شیرین است حیف سهم رباب از اصغر نیمیاش پشت خیمهها افتاد نیمی از سهم دیگرش صدبار بی تعادل ز روی نی افتاد