این شب آخری چه زود میگذره، شب وداع عاشق و دلبره عزیز من، نوبتی هم که باشه، نوبت اون وصیت مادره اجازه میدی که روتو ببوسم؟ این دم آخری، موتو ببوسم بذار به جای مادرم فاطمه با گریه، زیر گلوتو ببوسم امشبمون، ایشالله فردا نشه خیمهی ما، بدون سقا نشه رباب داره، خدا خدا میکنه حرمله پاش، به خیمهها وا نشه اگه بری، من میمونم با کوفه کینه داره از پدر ما، کوفه باشه برو ولی نگفتی آخر با حرمله، چطور برم تا کوفه نگو که غارت میکنن تنت رو، نگو که گردنت رو حیفه که غارت بشه مادرم دوخت، با دستای شکسته پیرهنت رو بگو که بسته به طناب، نمیشم حریف شام و کوفه میشم اما، حریف گریهی رباب نمیشم الهی غصههای سخت نبینم سر تو رو بالا درخت نبینم دعا بکن تو مجلس شرابش پا رو سرت، پایین تل نبینم راه عبور، معبر غارتگرا شده از گوشه و کنار، علیکن بالفرار بر دختران حرم، گوشزد کنید تا هست گوشوار، علیکن بالفرار