نوایی نیست در نایم، ولیکن های و هوی دارم به هر جایی که بنشینم، ز عشقت گفتگو دارم نمیارزم به یک ارزن، ولی چون با تو پیوستم به پیش خلق، صدها خرمن از تو آبرو دارم طواف چار گوش کعبه باشد خواهش مردم ولی من طواف شش گوش مزارت آرزو دارم کریمان عالم گدای حسینند حسین گر کرم کرد منّت ندارد از خروش اسب شاهنشاه عشق ولوله افتاد در خرگاه عشق بانوان از خیمه، بیرون ریختند در زمان، شور نشور انگیختند گلرُخان بر برگ گل، شبنم زدند گِرد اسبش، حلقۀ ماتم زدند دخت حیدر، زان میان کردش خطاب آسماناکو کجا شد آفتاب؟ ذوالجناح از چه خود خود را باختی جان زینب را کجا انداختی؟ سوختی، سوختم شبیه همیم تو آغوش هم ضریح همیم با تن بی تن، برایِ منی کَمَم که بیای، بابایِ منی پایِ زخمم به تو نرسید نبودی که زَجر، موهامو کشید کارِ دنیاست دو تا دل تنگ به هم برسن تو کاخِ یزید یزید چوب به لبهات زده خیر نبینه چه جوری تونست چوب رو لبهات بشینه