همه با دامن آتش گرفته رو به گودالن عجب شام غریبانی، عجب شام غریبانی من و پاره گریبانی، تو و گودال طوفانی یکی زد، دو تا زد، همه صورتت عوض شد پر از خون شد این خاک، رنگ تربتت عوض شد *** خیمهی زنها رو ببین چه آتیشی، چه آتیشی بیفته زینب رو زمین بلند میشی، بلند میشی (حسین جان، حسین جان، مظلوم من حسین جان)۲ *** سرِ پیراهنِ تو، گریهی ما را درآوردند میان این همه کشته، چرا تنها تو عریانی؟ فتاده بین میدانی، نمیبینم مسلمانی زمینو بگردی پُرِ یالِ ذوالجناحه خدایا کمک کن مادرش تو قتلگاهه شکسته شکسته، سر روی تنت میذارم که باید سه ساعت از تو نیزه دربیارم پرت کردن عمامهاتو، نمیبخشم، نمیبخشم حسین اون سهساعتو، نمیبخشم، نمیبخشم چکمهی روی سینهاتو، نمیبخشم، نمیبخشم حسین اون سهساعتو، نمیبخشم، نمیبخشم خبر داری که تو رفتی به کوچهگردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید، آن هم چه هجرانی تو که شاهِ شهیدانی، چرا گیسو پریشانی بُریده بُریده، نفسی دیگه ندارم نگاه کن که سمت شام و کوفه رهسپارم *** ببین به دست من طناب هلال من، هلال من، هلال من ناله بزن بزم شراب به حال من *** زیر خنجر شمری و فکر هدایتشی تو امامی، مگه میشه از کسی خسته بشی؟ مهربونترینی، چرا زخمی رو زمینی؟ زیر دست و پایی ولی فکر آدمایی اصلاً قد نمیده عقل بشر به مهربونیت رو سر قاتلت دست کشیدی، با دست خونیت *** یه نفر گفت که این فتوای شریح قاضیه یه نفر گفت بزن با نیزه، خدام راضیه به نیزه راضی نشدن، سنگ زدن سنگ زدن، سنگ زدن به سنگ راضی نشدن، چنگ زدن میزنی با لب تشنه مادرو صدا، واسه چی؟ اومدن تو قتلگاه یه عده با عصا، واسه چی؟ نیزه کم اومد دیگه خنجر زدن خنجر زدن، خنجر زدن فهمیدن خواهرتم بیشتر زدن *** یک نفر در میان گودال و صد نفر میزدند زینب را *** زبونم لال حسین، تَهِ گودال حسین یه نفر گفت بهت کَیفَ احوال حسین