دست و پايم به هم از پَر زدنت پيچيده چه كنم با تو كه اينگونه تنت پيچيده لااقل كاش به جسمت زرهای ميكردم استخوانهای تو با پيرُهَنَت پيچيده گُل ِ من لَحن ِ عمو گفتن ِ تو برگشته زير ِ مركب شده طرز ِ سُخَنَت پيچيده اثر ِ موم عسل يا سُمِّ مركب بوده كه زبانِ تو به دور ِ دهنت پيچيده افتاده شد چه سنگ زدنی شد قاسم بدو، دردش حسنی شد شد از حسن یادی نیزه زدن تو مجلس شادی شد از حسن یادی سنگا شدن نقلای دومادی پامیکشید رو زمین، یا تن اضافه اومد پاخورد اینقدر به تنش، بدن اضافه اومد اکبر کم اومده بود، حسن اضافه اومد تکلیف این تن روشن بود نیزه میخورد، بی جوشن بود وقت برگشت، شد غم تازه حالا جوشن شد اندازه غریب حسن... یا قد کشیدهای تو به زیر سم ستور یا من خمیده جسم تو را خیمه میبرم