یه زائری زده رو به سایه‌ی کرمت

یه زائری زده رو به سایه‌ی کرمت

[ ابوالفضل بختیاری ]
یه زائری زده رو به سایه‌ی کرمت 
نشسته روی زمین تو ورودی حرمت 

دستام آخه به پنجره فولاد خورده 
بازم دم دل گرم یه زیارت تو منو برده 
بین خودمون باشه نفسام کم آورده 

شلوغه حرمت دست وپام شده گم
فقط اینو می‌گم انا سائلکم 

یه کم نگام می‌کنی خوشیم همین یه کم است 
امام رضا رو دارم اون یکی به جای همه است 

تو مثل بقیه‌ نبودی که بری از یاد 
نقاره نبودم کرمت رو بزنم داد
پیشت زبونم قفله یه کلام خونت آباد 

متوسل به یه مشهد و قم 
تو امام منی انا سائلکم 

السلطان اب الحسن 
علی بن موسی الرضا 

علی و صل الله 
علی الباکین علی الحسین
 
هر دری بسته شود 
جز در پر فیض حسین 

این در خانه‌ی عشق است که باز است هنوز 
حسین آقاجان 

بر دلم بود شوم زائر بین الحرمین 
مادرم بود مسبب که ادا سازم دین 

پدر آهسته گفت مرا که دور عین 
هر دری بسته جز در پر فیض حسین
 
این در خانه‌ی عشق است که باز است هنوز 
حسین آقاجان 

نیست آن کس که به نام تو عسل نوش نگشت 
قصه ی تو که جنین است مدهوش نگشت 

یاد تو از دل تاریخ فراموش نگشت 
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت 

آری آن جلوه که خواهی نشود نور خدا 
حیسن آقاجان

نظرات