پیش چشمای مادرت

پیش چشمای مادرت

[ مهدی عزیزیان ]
پیش چشای مادرت 
جلو نگاه خواهرت 

سر از قفا بریدنت 
ده تا سوار با اسباشون 

رد شدن از روی تنت 
چیا آوردن به سرت 

غریب گیر آوردنت 
گرسنه سر بریدنت 

با لب تشنه کشتنت 
سر از قفا بریدنت 

زینب تمام زندگی ات زیر نیزه‌هاست 
نزدیک پیکر تو زمین گیر نیزه‌هاست 

حسین تنگ است جات مادر من را صدا مزن 
من آمدم تو دگر دست و پا مزن 

حسین

نظرات