غروب بود که آهسته دوره‌ات کردند

غروب بود که آهسته دوره‌ات کردند

[ سیدرضا نریمانی ]
غروب بود که آهسته دوره‌ات کردند
غروب بود که از هر طَرَف کَمین خوردی

غروب بود که نایی به پیکرِ تو نماند
غروب بود که از اسب بَر زمین خوردی

غروب بود که در پیشِ چشمِ اَهلِ حَرَم
به زیرِ هَجمه‌ی تیرِ سپاه می‌رفتی

یکی عَبای تو را، آن‌یکی رَدای تو را
کشان‌کشان به تَهِ قتلگاه می‌رفتی

بگو دروغ شنیدیم، آب نوشیدی
****
آبی ندادنت سَرِتو بُریدن
کاش لااَقَل پاهاتو روبه‌قِبله می‌کشیدن

خَنجَر نمی‌بُره
کسی قربونی رو تشنه سَر نمی‌بُره

آی نامسلمونا
کسی انگشتو با انگشتر نمی‌بُره
****
آب‌آورت رو می‌بَری مِیدون
گل‌پسرت رو می‌بَری مِیدون

أُمِ‌وَهَب حالمو می‌دونه
کِی خواهرت رو می‌بَری مِیدون؟ 

خدا می‌دونه خوب می‌جنگم
شمشیر نشد با چوب می‌جنگم

میگم که دخترِ علی هستم
از صبح تا غروب می‌جنگم

فدای غُصّه خوردنت داداش
غریب گیرآوردنت داداش

برات بمیرم که تَهِ گودال
به زورِ نِیزه بُردنت داداش

فدای موهای پَریشونت
آخه اینا چی می‌خوان از جونت؟ 

هنوز که خِیزَرون نیاوردن
بگو چرا شکسته دندونت؟ 

فدای این نگاهِ مظلومت
از آب هم کردند مَحرومت

توروخدا نگو أنَاالعطشان
با نِیزه می‌زنن تو حُلقومت

داره چه غوغایی به پا میشه
دَمِ غروبِ کربلا میشه

وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلیٰ صَدرِک
داره سَر از تَنِت جُدا میشه

نظرات