
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد خسته بودم به روی ناقه کمی خوابم برد زجر از راه رسید و زد و بیدارم کرد لگدی زد که خدا قسمت کافر نکند بی تعادل شدم و دست به دیوارم کرد من به عمرم سر بازار نرفته بودم لگد شمر مرا راهی بازارم کرد سجده به خاک تو عمل واجب من است ایرانیام، امام رضا صاحب من است تا خواندمش، بدون کلامی قبول کرد دادم به هر طریق سلامی، قبول کرد طعنه نزد به من، تو کدامی؟ قبول کرد بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد آیا نظیرش آمده در عالمین؟ نه ما را گدا کنید ولی بی حسین، نه ای وای اگر که ماه محرم نداشتیم والله بی حسین خدا هم نداشتیم داغش نبود اگر، دل خرم نداشتیم ای کاش غیر غصهی او غم نداشتیم چشمان ما همین که ز گریه نشان گرفت مثل همیشه فاطمه تحویلمان گرفت بعد از وفاتت کاش محبت به من کنی جسم مرا محافظت از سوختن کنی با اشک روضه شستشوی این بدن کنی بر من لباس نوکریام را کفن کنی یک لحظهام مباد زمان را هدر دهید قبل از همه امام رضا را خبر دهید هنگام مرگ سائل سلطان شدن خوش است چشم انتظار شاه خراسان شدن خوش است مثل خودش غریب و پریشان شدن خوش است در خاک غلط خوردن و گریان شدن خوش است از سوز زهر رنگ رخ او سفید شد آقای شبیه مارگزیده شهید شد صد شکر زخم تیر روی پیکرش نبود دستی پی کشیدن موی سرش نبود هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته خدا شاهده