چونکه شد منصور سوی آسمان

چونکه شد منصور سوی آسمان

[ محمدحسین حدادیان ]
چونکه شد منصور سوی آسمان
جبرئیل آمد شتابان آن زمان

گفت: شاها این چه دشت است و چه شور؟
که همی بینم عیان یَومُ النُّشور

با چنین قدرت شها این صبر چیست؟
باز گو جان باختن از بهر کیست؟

شهریارا ای ولی زل منم
باز گو سِرّ شهادت را به من

در میان عاشق و معشوق سِرّ
جبرئیلا هست لاکن مُستتر

جبرئیلا تو کجا و عشق دوست؟
عشق او مخصوص جانبازان اوست

جبرئیل، ما همه بر عاجزان پشت و پناه
با همین حال حاجتی داری اگر از ما بخواه

جبرئیلا رفتنت زینجا نکوست

جبرئیلا شهپرت را باز گیر
تا ببارد بر تنت باران تیر
****
استاد گریه‌ی همه‌ی ما رباب بود
آن بانویی که گریه‌ی او بی‌حساب بود
لای لای علی
****
الهی حرمله آتش بگیری
مرا کردی دچار سر به زیری
****
رباب است و خروش و خسته‌حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی

اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی

علی لای لای

به تو گفتم ندارم شیر
 نگفتم قهر کن با من
علی لای لای
****
حس پدرانه کمتر از مادر نیست
جسم پسرم هست ولیکن سَر نیست

با تیر زدی قبول، اما نامرد
این تیر سه شعبه مال این حنجر نیست

تیری که استخان ابالفضل را شکست
آن تیر را به حنجر این پسر زدند

انگار باز محسن مولا شهید شد
انگار باز فاطمه را پشت در زدند

نظرات

یا اباعبدالله الحسین علیه السلامیا اباعبدالله الحسین علیه السلام

یا اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرکم