
به سر بریدهات که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به قد خمیدهات که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به تن دریدهات که فکر میکنم میمیرم حسین جان! من شنیدم، خواهرت دید رو زمین افتادی من شنیدم، مادرت دید تشنه جون میدادی یابُنَیَّ، یابُنَیَّ یا حسین به گلوی اصغرت که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به رگای حنجرت که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به صیحهی مادرت که فکر میکنم میمیرم حسین جان! من شنیدم، فکر خیمه جون به لبهات آورد من شنیدم، دخترت از قاتلت سیلی خورد یابُنَیَّ یابُنَیَّ؛ یا حسین به خروش خیمهها که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به هجوم نیزهها که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به شرار شعلهها که فکر میکنم میمیرم حسین جان! من شنیدم، بین خیمه موی دخترها سوخت من شنیدم، روسریِ دختر زهرا سوخت یابُنَیَّ یابُنَیَّ؛ یا حسین به غروب قافله که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به زینب و هروله که فکر میکنم میمیرم حسین جان! به کمون حرمله که فکر میکنم میمیرم حسین جان! من شنیدم، دخترات از ناقهها افتادن من شنیدم، تو که رفتی بچّههات جون دادن یابُنَیَّ یابُنَیَّ؛ یا حسین....

الله اکبر