
تو خاک و خون افتادی؛ کاری ازم برنمیاد تشنهلبی، میزننت؛ کسی صداش در نمیاد فرقةٌ بالسّیوف، فرقةٌ بالرّماح حسینو میزنن گوشه ی قتلگاه قاتل از راه میرسه، پا میذاره روی قرآن دامنشو میگیره خون گلوت برادرجان ای به فدای غربتت مادرتو صدا بزن چنگ نزن به روی خاک راحت دستوپا بزن فرقةٌ بالحجر، فرقةٌ بالعصا حسینو میزنن کوفیا شامیا قیامتی برپا شد، وقت بریدن سرت گرگا ریختن توو حرم، تنها بود خواهرت سرِ تو تا بریده شد حرمتها دریده شد حرمله اومد توو حرم چادرها کشیده شد اومدن تو حرم، دشمنا بیامان زینبو میزنن شمر و زجر و سنان