نیزه را سرور من بستر راحت کردی

نیزه را سرور من بستر راحت کردی

[ حاج محمود کریمی ]
نیزه را سرور من، بستر راهت کردی
شام را غُلغُله‌ی، صبح قیامت کردی

از لب خشک تو، آن روز شکایت می‌کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی

اکبر و قاسم و عباس کجایند، کجا
عشق، کی این همه را بردی و غارت کردی ؟

چیست در تو؟ همه امروز تو را می‌بینند
ای سر بی سر سرور، چه قیامت کردی

نظرات