تشنه لب کربلا وای حسین وای حسین راس تو بر نیزهها وای حسین وای حسین غریب گیر آوردنت پیش چشای خواهرت جلو نگاه مادرت به خاک و خون کشیدنت غریب گیر آوردنت گرسنه سر بریدنت با لب تشنه کشتنت سر از قفا بریدنت غریب گیر آوردنت لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر فاطمه میکند نظر غریب گیر آوردنت دهها تا سوار با اسباشون رد شدن از روی تنت غری گیر اورردنت زینب تمام زندگی اش زیر نیزههاست نزدیک پیکر تو زمین گیر نیزههاست تنگ است جات مادرمان را صدا نزن من آمدم تو دگر دست و پا نزن