هرکه دیدارمن سوخته جان می‌آید

هرکه دیدارمن سوخته جان می‌آید

[ سیدرضا نریمانی ]
هر که دیدارِ منِ سوخته‌جان می‌آید
 یار من نیست، پِیِ لقمه‌ی نان می‌آید
 
 بین این مردمِ بد، گریه رفیق خوبی‌ست
 بهر دلداریِ من اشک روان می‌آید
 
 این‌همه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند
 همه انگار که از من بدشان می‌آید
 
( بین هر جمعیت از دور مشخص هستم
 حسن آن است که با قدّ کمان می‌آید) ۲
 
 مادرت را وسط کوچه دو دستی بزنند۲
 در بهارِ تو همان‌وقت خزان می‌آید
 
 قاتلِ مادرِ من پیشِ رویم می‌خندد
 صبر از صبرِ عجیبم به فغان می‌آید
 
 تا به امروز از آن کوچه نگفتم به کسی
 مگر آن فاجعه راحت به زبان می‌آید؟
 
 جَعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم
 دَمِ افطار شده صوت اذان می‌آید
 
 تشت خونینِ مرا از نظرش دور کنید
 خواهرِ سوخته‌ام سینه‌زنان می‌آید
 
 اگر امروز حسین آمده دور و بَرِ من
 پیش او گوشه‌ی گودال سنان می‌آید

*****

حسین جان  حسین جان..... 


ریان ابن شبیب جدّ ما رو غریب گیر آوردن 
ریان ابن شبیب آبو واسه حبیب دیر آوردن 

تو شیب گودال سرازیر شد۳
حسین پیر شد، حسین پیر شد
اخ ته گودال زمین گیر شد..... 


تاحالا از این خانواده زنی رو نبردن اسارت....

نظرات