
زهر آن گونه اثر کرده به اعضای تنش لرزه افتاده در این لحظه به تمام بدنش مردم این رسم هواداری پیغمبر بود من جگر گوشه پیغمبر خاتم حسنم همسرم قاتل من شد به که گویم این غم آری آنگونه غریبم که غریب وطنم خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه که برون میشود این لخته خون با سخنم بس که دندان ز غم کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم خواب را برد ز چشمان من آن کوچه غم آنکه یک عمر از این غصه نخوابیده منم تیر بر پیکر من میزند امروز عدو هیچ غارت نشده اما ز تنم پیراهنم درد دارم، ولی از داغ برادر گریم من خودم گریه کنه کشته خونین دهنم موندی بلا تکلیف، داغ تو پیرم کرد روز بیابون داغ، شب بیابون سرد کسی نیست شبا چیزی بندازه روت هنوز خون تازه میاد از گلوت لباست رو بردن بره آبروت بی آبرو شه لباس کهنتو میخواد کجا بپوشه حیا نداره که لااقل عباتو رو تنت بذاره حسین بلند مرتبه شاه حرم، نیفت به خاک بزرگ غافله برخیز و استقامت کن به اضطراب نگاه تو شمر میخندد نگاه دل نگران کم سوی خیامت کن تمام حنجر خود را نده به خنجر شمر عنایتی به سنان در مسیر شامت کن داداش به پادشاهیت عریان شدن نمیآید الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو