سائلم سائل بابُ الکرمم

سائلم سائل بابُ الکرمم

[ سیدرضا نریمانی ]
سائلم سائل بابُ الکَرمم 
تا که وصلم به حسن باثمرم
آبرو داده مرا از کرمش
که نباشد کرمش من حَجَبَم

چون رهایت کند آقای کَرم
بنده‌ای خیره‌سرم دربه‌درم
از دعای حسن است بندگی‌ام
که خدا داده مرا بال و پَرم

رزق هر دفعه حسن گفتنِ من
می‌کند اهل بُکاء در سحرم
گوش من باز شد و می‌شنوم
ناله‌های جگرم وای جگرم
****
به هجران و به هر تأخیر در دیدار حسّاس‌اند
پسرها روی مادرهای خود بسیار حسّاس‌اند

نباید هیچ چشم ناروایی دورشان باشد
به نامحرم، به حتی خنده‌ی اغیار حسّاس‌اند

تب ناموس دارند و رگ غیرت به تن دارند
به فتنه‌های بین کوچه و بازار حسّاس‌اند

امان از لحظه‌ای که چادر مادر شود خاکی
به ضرب تازیانه، حمله‌ی مسمار حسّاس‌اند

به آتش، بغض، درب سوخته، بر طعنه و توهین
به هر چیزی که مادر را دهد آزار حسّاس‌اند

به پهلوی لگد‌خورده، به بازوی ورم کرده
به چشمانش که از سیلی ببیند تار حسّاس‌اند

به آن لحظه که بر میخی زند بستر
به وقتی که عصای دست مادر می‌شود دیوار حسّاس‌اند

تمام آن‌چه را گفتم، امام مجتبی دیده است
پسرها وقت غم دیدن به هر اقرار حسّاس‌اند

جوان بود و محاسن شد سفید از آن غم پنهان
از این‌جا می‌شود فهمید بر اصرار حسّاس‌اند

نظرات