
در حیرتم که با جگر او چه کار کرد زهری که آب کرد دل سنگِ خاره را زینب رسید نالهکنان، زودتر حسین پنهان کنید این جگر پاره پاره را تا سرفه کرد تشت پُر از داغِ کوچه شد میخواند جای او جگرش دردواره را در کوچه دید ضربهای از پشت دست خورد بعدش شنید ضربهی دستی دوباره را سیلی از این طرف زد و از آن طرف شکست دیوار بسته بود به او راهِ چاره را میرفت صبح زود به کوچه همیشه تا پیدا کند بقیهی آن گوشواره را (مرغ دل یک بام دارد دو هوا گه مدینه میرود گه کربلا) هفتاد تیر بر کفننش زار میزدند تا که کنند یاد تنی تکّهپاره را لا یومک مثل کربوبلا نیزه میزدند کمکم زیاد کرد حرامی شماره را انگار حرصِ حرمله خالی نمیشود پیش رُباب میشکند گاهواره را دارد حسین رو به حرم گریه میکند وقتی که شمر داشت به زنها اشاره را **** صلّ الله علیک یا عطشان مقتل میگه افتادی آقاجان مقتل میگه از مادر آب خواستی آقا بردن پیرهنت رو راستی مقتل میگه پنجه تو موت کردن بیپیروهن هِی زیر و روت کردن **** (مرغ دل یک بام دارد دو هوا گه مدینه میرود گه کربلا)