بلند مرتبه شاهی به مشکل افتاده که گیر قهقهههای اراذل افتاده لب پدر به گلوی پسر عجب عکسی سه خط سرخ ولی بر شمایل افتاده رباب اگر که ببیند حسین میمیرد از اینکه گردن ششماهه مایل افتاده کمی به زیر عبا باز بود پلک علی رسید خیمه پدر دید کامل افتاده دم غروب شده وقت غارت حرم است عروسِ فاطمه تازه به مشکل افتاده لباس، ملحفه، گهواره، بالشتِ بچه چقدر بین بیابان وسایل افتاده بهجای بستن قنداق کارِ دست رباب پس از سر علی به طناب و سلاسل افتاده بزرگ شد پسرم مَرد شد ببین زینب زِ نیزه سایهی اصغر به محمل افتاده