
برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست با من بیا به خیمه، نیازی به آب نیست شیرازهات کجاست مفاتیحِ پارهام؟ این برگهای پاره برایم کتاب نیست حرفی بزن عزیزدلم، دق نده مرا این مَشک پاره پاره برایم جواب نیست وقت غروب بعد تو و قاسم و علی دیگر برای ناقهی زینب رکاب نیست آن وقت لااقل تو زِ جا خیز و خود بگو: نامرد، جانشین النگو طناب نیست **** رفتی و حرف آبرو شد خیمه بیتو زیر و رو شد افتادی و چشم حرم با امثال خولی روبهرو شد تو افتادی چقدر گوشواره بردن از آقات یه لباسِ پاره بردن بگو این ماجرا صحت نداره شنیدم از حرم گهواره بردن برخیز ای پناه حرم، گوشوارهای با دلهره به زینب کبریٰ پناه بُرد پُر کرده شمر در همهجا، شاهِ بیسپاه از بیکسی به خیمهی زنها پناه بُرد ای علمدار، تو رو با عَلم زدن قد و بالای تو رو بههم زدن چهارهزار کمون به دست تُو علقمه اومدن روی تنت قدم زدن