چشم ترم باشد گواه این قلب مضطرم

چشم ترم باشد گواه این قلب مضطرم

[ ابوالفضل بختیاری ]
چشم ترم
باشد گواه این قلب مضطرم

مسموم زهرم‌و این ذکر لبم
(ای وای از حرم)

(من یادگار عاشورام
از گریه وسعت دریام)۲

ذکر یا جدی‌المظلوم
(شده آوام)۲

(می‌سوزم بر لبم این نوا
یا حسین غریب کربلا)۲

(ای همسفر
پشت سرِ تو گشتم من در به در)۲
با عمه‌ام چهل منزل رفتم با خون جگر

وای از سر به تشت زر
لعل ز خیزران پر پر
دیدم شراب خود می‌ریخت کنار سر

(دور از چشمان تو ای عزبز
دخترت را خواندنت کنیز)۲

-----


من خستگی‌ها دیدم و دل بی قراری
اندوه دیدم با هزاران زخم کاری
من دیده‌ام دلواپسی و سوگواری
هم اشک جاری دیده‌ام، هم خون جاری



من تشنگی در خیمه‌ها را خوب دیدم
من خستگی بچه‌ها را خوب دیدم
تصویر درد کوچه‌ها را خوب دیدم
من حمله‌های پنجه‌ها را خوب دیدم

دیدم که طفلان حرم هر سو دَوان‌اند
بی معجرند و زخمی و سینه‌زنان‌اند


تنگ غروب و کل صحرا لاله‌گون بود
چشم تمام آسمان‌ها غرق خون بود
مرکب رسید و زین و پشتش واژگون بود
من هرچه گویم باز هم از آن فزون بود

ناگاه غرید آسمان انگار آنجا
بین اراذل بر سرِ سر بود دعوا


دیدم یکی با چکمه در گودال می‌رفت
با بدترین شکل و چه بد احوال می‌رفت
با قصد ذبح صید خونین‌بال می‌رفت
دیدم که عمه زینبم از حال می‌رفت

در پیش ناموس خدا سر را بریدند
در پیش چشمانش محاسن را کشیدند


خون شد دلامون، شمر با آقامون، تنها بود
سر رو گردن رو، با چکمه تن رو، برگردوند

یه صحرا رو به خون کشید
با حوصله دونه به دونه رگ برید

با ضربه‌ی دوازدهم 
سر رو برید و تن رو هم سپرد به سُم

نظرات