توی قاب چشمای ترم

توی قاب چشمای ترم

[ مهدی رسولی ]
توی قاب چشمای ترم
گریه ست برا مادرم
ناله‌ست با اهل حرم،من راوی کربلام
با اشک چشم و قلم

شده پر از شراره نفسای آخرینم
هنوز به یاد جسم بی کفن رو زمینم

دیدم با چشام خیمه‌های بی دفاع رو
دیدم با چشمام آتیش زدن معجرا رو
دیدم با چشمام که می‌زدن بچه‌ها رو

وای ای بی کفن حسین، عریان بدن حسین(۳)
ای تشنه لب حسین، دور از وطن حسین(۳)

یادمه روزای اضطراب
سوزوند دلم رو رباب وقتی با قلب کباب
خیمه به خیمه می‌گشت دنبال یک قطره آب

لبای خشک ماهی با خون گلوش که تر شد
همه دیدن برای بابای غریب، سپر شد

دیدم با چشمام روزای قحطی آبو
دیدم با چشمام حالت بغض ربابو
دیدم با چشمام تلظّی و خون و خوابو

وای ای بی کفن حسین ، عریان بدن حسین
ای تشنه لب حسین ، دور از وطن حسین(۳)

خاطرات تلخ من مدام
بغض میون صدام، روضه‌م شده یک کلام
بیچاره کرده منو داغ اسارت به شام

جلو چشای مردم‌، پیش چشای علمدار
ما‌‌ رو می‌کِشیدن از قصد روی خاک کوچه بازار

دیدم با چشام خطبه‌ی زینب تو شامو
دیدم با چشام گردن زخم بابامو
دیدم با چشام مُردن همبازی‌هامو

وای ای بی کفن حسین ، عریان بدن حسین
ای تشنه لب حسین ، دور از وطن حسین(۳)

نظرات