من یادگارِ کرب و بلایم شهر مدینه ماتم سرایم (دیدم چگونه سرها، از تن جدا شد (آقای عالم جسمش، عریان رها شد)۲ واغربتا واویلا، آه و واویلا... با اهل خیمه من هم دویدم طعم اسارت من هم چشیدم (در پیش چشمان من، شد خیمه غارت)۲ پوشیده ناموس ما، رخت اسارت واغربتا واویلا، آه و واویلا...